سوالاتی در مورد  آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



کانال تلگرام آموزش مکالمه عربی

ارسال پاسخ
تعداد بازدید 13481
نویسنده پیام
ali123 آفلاین


ارسال‌ها : 23
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 14

سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
سلام علیکم
چرا در آیه کریمه زیر جاء مذکر آمده؟ با اینکه فاعل آن مومنات است.

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿الممتحنة: ١٢﴾

دوشنبه 18 خرداد 1394 - 12:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
rostami71 آفلاین



ارسال‌ها : 1
عضویت: 20 /3 /1394

تشکر شده : 1
سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
سلام علیکم
* هرگاه بین فاعل مؤنث و فعل آن فاصله بیفتد ، مذکر و مونث بودن فعل هر دو جایز است .

با استناد به جلد 4 کتاب مبادی العربیة ، بخش مرفوعات، قسمت فاعل، موارد جواز فعل بدین شرح ذکر شده است:
1-اگر فاعل مؤنث حقيقي باشد و به وسيله ظرف يا جارو مجرور بین فعل و فاعل فاصله افتاده باشد: سافرت الیومَ هندُ یا سافر الیومَ هندُ
2-اگر فاعل مؤنث حقيقي باشد و فعلش جامد(فعل مدح و ذم) باشد:نِعمَ الجاریة یا نِعمَت الجاریةُ
3- اگر فاعل مؤنث مجازی باشد و به صورت اسم ظاهر آمده باشد : طلع الشمسُ یا طلعت الشمسُ ( همانطور که ملاحظه میفرمائید شرط فاصله افتادن در این مورد ذکر نگردیده و صرفاً مجازی بودن فاعل مؤنث کفایت می کند . )
****
در آیه مذکور ، « مؤمنات » مؤنث حقیقی است که غیر متصل به فاعل میباشد ( « کُم » بین فعل و فاعل فاصله انداخته است ) ؛ بنابراین دو وجهی است و مذکر و مؤنث بودن فعل جاء ، هر دو جایز است.


چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 08:12
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از rostami71 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ali123 /
ali123 آفلاین



ارسال‌ها : 23
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 14

سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
با تشکر فراوان
الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿الحج: ٣٥﴾

چرا " الْمُقِيمِي " الف و لام دارد .مگر مضاف نیست؟ با توجه به اینکه نون آخر کلمه افتاده است.
با تشکر

چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 09:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
9211411114 آفلاین



ارسال‌ها : 19
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 1
تشکر شده : 13
سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
با سلام
اضافه دو نوع داریم:1-اضافه لفظی 2- اضافه معنوی
یکی از مواردی که جزء اضافه لفظی به حساب می آید این است که مضاف اسم فاعل باشد و مضاف الله نقش مفعول آن را داشته باشد(یعنی لفظا مجرور و مضاف الیه اما محلا منصوب و مفعول آن باشد)....
مضاف هیچ وقت تنوین نمی گیرد اما اگر اضافه لفظی باشد، الف و لام می تواند بگیرد. در اضافه لفظی، یکی از مواردی که مضاف "ال" می گیرد، این است که جمع مذکر سالم باشد...
در مثال فوق نیز "المقیمی" جمع مذکر سالم است و واژه "صلاۀ" ظاهرا مجرور و مضاف الیه اما محلا منصوب و مفعولٌ به اسم فاعل المقیمین است یعنی کسانی که نماز را برپا می دارند...تصویر: /weblog/file/forum/smiles/17.gif

چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 12:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 9211411114 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ali123 /
ali123 آفلاین



ارسال‌ها : 23
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 14

سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
نقل قول از 9211411114
با سلام
اضافه دو نوع داریم:1-اضافه لفظی 2- اضافه معنوی
یکی از مواردی که جزء اضافه لفظی به حساب می آید این است که مضاف اسم فاعل باشد و مضاف الله نقش مفعول آن را داشته باشد(یعنی لفظا مجرور و مضاف الیه اما محلا منصوب و مفعول آن باشد)....
مضاف هیچ وقت تنوین نمی گیرد اما اگر اضافه لفظی باشد، الف و لام می تواند بگیرد. در اضافه لفظی، یکی از مواردی که مضاف "ال" می گیرد، این است که جمع مذکر سالم باشد...
در مثال فوق نیز "المقیمی" جمع مذکر سالم است و واژه "صلاۀ" ظاهرا مجرور و مضاف الیه اما محلا منصوب و مفعولٌ به اسم فاعل المقیمین است یعنی کسانی که نماز را برپا می دارند...

بسیار ممنونم

چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 13:12
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ali123 آفلاین



ارسال‌ها : 23
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 14

سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿الطارق: ٧﴾

عُرُبًا أَتْرَابًا ﴿الواقعة: ٣٧﴾

قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا
﴿الكهف: ٣٧﴾

سه کلمه ترائب و اتراب و تراب با اینکه از ریشه مشترک ترب هستند 3 معنای مختلف میدهند.چرا؟ معنای مشترک این سه کلمه چیست؟

چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 13:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
9211411114 آفلاین



ارسال‌ها : 19
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 1
تشکر شده : 13
سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
این بحث به علم اشتقاق مربوط-در حد اطلاعاتم، نکاتی مینویسم:
ریشه هر سه تا "ت-ر-ب" می باشد؛ ترائب جمع تربیه است اما صرف نظر از جدالهای تفسیری مفسران، مراد از آن مشخص نیست. اتراب نیز تفاسیر مختلفی برای آن ذکر شده-تراب هم که معنایش مشخص است...
بنابر قول مصطفوی، معنای بنیادین این واژه، مسکنت و خضوع کامل و تسلیم بودن است...
تراب را تراب می گویند زیرا در زیر پاهای ما قرار می گیرد...
به حورالعین اتراب می گویند زیرا تسلیم محض شوهر خویش است..
تریبه را به بدین خاطر گفته اند که ماء زن در مقابل ماء مرد جنبه انفعالی دارد...
این سخن ها بیشتر جنبه توجیهی دارد و به عنوان یک احتمال می توان در گوشه ای از ذهن جای داد..

چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 14:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 9211411114 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ali123 /
ali123 آفلاین



ارسال‌ها : 23
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 14

سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
نقل قول از 9211411114
با سلام
اضافه دو نوع داریم:1-اضافه لفظی 2- اضافه معنوی
یکی از مواردی که جزء اضافه لفظی به حساب می آید این است که مضاف اسم فاعل باشد و مضاف الله نقش مفعول آن را داشته باشد(یعنی لفظا مجرور و مضاف الیه اما محلا منصوب و مفعول آن باشد)....
مضاف هیچ وقت تنوین نمی گیرد اما اگر اضافه لفظی باشد، الف و لام می تواند بگیرد. در اضافه لفظی، یکی از مواردی که مضاف "ال" می گیرد، این است که جمع مذکر سالم باشد...
در مثال فوق نیز "المقیمی" جمع مذکر سالم است و واژه "صلاۀ" ظاهرا مجرور و مضاف الیه اما محلا منصوب و مفعولٌ به اسم فاعل المقیمین است یعنی کسانی که نماز را برپا می دارند...

ببخشید پس چرا در آیه کریمه زیر المقیمین آمده است؟ آیه زیر و آیه فوق که عینا شبیه هم هستند.

لَّٰكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿النساء: ١٦٢﴾

چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 14:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
9211411114 آفلاین



ارسال‌ها : 19
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 1
تشکر شده : 13
سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
این آیه مثل آیه قبل نیست. در اینجا الصلاۀ نقش مضاف الیه نداره و طبق اقوال نحاۀ، مفعولٌ به برای فعل محذوف...
اگر الصلاه مجرور می شد و نقش مضاف الیه می گرفت، نون المقیمین حتما حذف می شد...

چهارشنبه 20 خرداد 1394 - 15:44
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 9211411114 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ali123 /
ali123 آفلاین



ارسال‌ها : 23
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 14

سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
1-بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ ﴿الصافات: ١٢﴾

2-وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ﴿ابراهيم: ٣٣﴾

3-أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ﴿الزخرف: ٣٢﴾

چرا سه کلمه یسخرون و سخر و سخریا با اینکه از یک ریشه هستند سه معنای مختلف میدهند؟ معنای مشترک این 3 کلمه چیست؟
ممنون


پنجشنبه 21 خرداد 1394 - 08:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
9211411114 آفلاین



ارسال‌ها : 19
عضویت: 17 /3 /1394
تشکرها : 1
تشکر شده : 13
سوالاتی در مورد آیات قرآن کریم جهت درک بهتر این کتاب عظیم
سلام
این دست سوالات، جواب دقیقی نمیشه بهش داد- برخی از واژگان عربی یک اصل و ریشه معنایی دارند و این یک اصل در تمامی معانی ممکنه نمود پیدا کنه مثل واژه حکم که اصل آن به معنای منع، و این معنا بنوعی در تمامی واژگانی که از اون مشتق شدند، وجود داره اما برخی از واژگان دو یا سه اصل معنایی دارند- اگر به کتاب مقاییس اللغه نگاهی بندازید، این مسئله به وضوح به چشم میاد. اما برخی از لغت شناسان مثل مرحوم مصطفوی، اصل رو یک چیز فرض کردند و این اصل رو به تمامی مشتقات تسری دادند...
به نظر میاد، دیدگاه ابن فارس درست تر باشه و یک اصل معنایی رو نشه به همۀ معانی تعیمم داد- در زبان انگلیسی هم یکی از محققان در پی این بود که یک اصل معنایی رو برای تمامی واژگان کشف کنه اما پروژه او به نتیجه نرسید...
واژه سخر در ایه دوم و سوم، به یک معنا هستند؛ در ایه 2 فعل و در ایه 3 اسم...

پنجشنبه 21 خرداد 1394 - 14:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 9211411114 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ali123 /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :