سلام خدمت دوستان
فیلم کارتونی
ارض الطف که به بیان وقایع کربلا می پردازد برخی اصطلاحات و لغات آن توسط انجمن عربی دانشگاه امام صادق علیه السلام استخراج شده است که تقدیم شما زبان آموزان عزیز می گردد.
«الرابطه الطلابیه لتعلیم اللغه العربیه بجامعه الامام الصادق علیه السلام »
باسمه تعالی
أرض الطف (الحلقة الثالثة)
1.هيّا قل لي: زود باش به من بگو
2.ماذا وراءک من أخبار الکوفة: از کوفه چه خبر داری؟
3.رأيتهما يُجَرّان في السوق: ديدم که در بازار کشيده میشدند
4.ما الذي أنزلک بهذا البلاد: چه چيز باعث شده است اينجا بيايی؟
5.لم يدعو لله حرمة إلا انتهکوها: همه حريمهای الهی را زير پا گذاشتهاند
6.استَعِدّوا لنکمل المسير: آماده ادامه مسير باشيد
7.مقتل قيس بن المسهر: کشته شدن قيس بن مسهر
8.راح يفکّر: شروع به فکر کرد
9.فرأی أن يضع أمامهم الحقائق: صلاح ديد که حقايق را برای آنها بازگو کند
10.اجمع لي القوم حالاً: اکنون مردم را نزد من جمع کن
11.فَضح ظلم الظالمين: رسوايی ستم ستمکاران
12.طعن الرماح: زخم نيزهها
13.اتخذوا من الليل جملاً: از شب چونان شتر راهواری برای فرار استفاده کنيد
14.لن أفارق: جدا نمیشوم
15.حتی تقطّعني السيوف إرباً إرباً: تا شمشيرها تکهتکهام کنند
16.لماذا کبّرت؟: چرا الله اکبر گفتی؟
17.هذا أرض جَردَاء: اين سرزمين بیآب و علفی است
18.هذه الخيل قد أقبلت: اين اسبها هستند که پيش میآيند
19.جَعجِع بالحسين: دور و بر حسين را بگير
20.في غير خِضر و لا ماء: خشک و بی آب و علف
21.حتی تأتيني بنفاذک أمري: تا خبر فرمانبریات را بياوری
22.لا تترکوا لهم طريقاً للهرب: راهی برای فرار برايشان باقی نگذاريد
23.أری خُيولهم تَلهَث من العطش: میبينم که اسبهايشان از عطش نفسنفس میزنند
24.رجالهم تتلوّی من الظمأ: مردانشان از تشنگی به خود میپيچند
25.کدت أموت من العطش: دارم از تشنگی میميرم
26.لقد حان وقت الصلاة: هنگامه نماز رسيده است
27.مستحلّاً لحُرَم الله: حرامهای الهی را حلال میشمارد
28.ناکثاً لعهد الله: پيمان الهی را میشکند
29.فلم يغيّر عليه بفعل و لا قول: او را با کردار و گفتار خود تغيير ندهد
30.لزموا طاعة الشيطان: دائما پيرو شيطان شدند
31.استأثروا بالفيء: فیء را به خود اختصاص دادهاند
32.أصبتم حظّکم و رشدکم: به نصيب و رشد خود دست يافتهايد
33.لعَمري ما هي منکم بنُکر: به جانم قسم، اين از شما عجيب نيست
34.و المغرور من اغترّ بکم: مغرور کسی است که گول شما را بخورد
35.مواصلة السير: ادامه مسير
36.أحذّرک: هشدار میدهم
37.هذا رسول ابن زياد علي عيناً: اين فرستاده ابنزياد ناظر بر من است
38.و ننظر ما يأتي به القدر: منتظر میشويم ببينيم قدر چه میخواهد
39.قاد القضاء الرکب حيث الموعد و المثوی: قضا کاروان را به وعدهگاه و جايگاه معهود خود میبرد
40.خفقت لي خفقة: لحظهای چرتی زدم
41.فأنَّ لي فارس: سواری مرا ندا داد
42.القوم يسير و المنايا تسير بهم: اين قوم میروند و مرگ در پی آنان میرود
43.أنفسنا نُعِيت إلينا: جانهايمان سنگينی میکند
44.لانبالي: اهميتی نمیدهيم
45.مَحَطّ رِحالنا و مَسفَک دماءنا: محل فروافکندن بساط و ريختن خون ماست
46.واثَکلاه: مادر به عزايت!
47.انشروا الحرس في کل زقاق من أزقة الکوفة: نگهبانان را در هر کوچهای پراکنده کنيد
48.اضربوا طوقاً عليها: شهر را محاصره کنيد
49.سَحب العهد المکتوب: بازپس گرفتن حکم مکتوب
50.حاصروا مخيّم حسين بن علي: اردوگاه حسين را محاصره کنيد
51.قبل فوات الأوان: پيش از از دست رفتن فرصت
52.دامت قُرابَة سبعة أيام: نزديک به هفت روز به طول انجاميد
53.لم يطرأ علی الموقف أي شيء: هيج اتفاقی در وضعيت رخ نداد
54.ما أسفرت عنه المباحثات: آنچه گفتگوها بدان منجر شد
55.لاتجعل الفرصة تفوتک هذه المرة: نگذار اين دفعه فرصت از دستت برود
56.اقبض عليه: او را دستگير کن
57.انطلق إلی.....: به .... حرکت کن
58.تنفيذ الأمر: اجرای دستور
59.لم أبعثک لتکفّ عنه و لا لتُطاوِله و لا تمنّيه السلامة: تو را نفرستادم تا در برابر او دست نگه داری و وقت کشی کنی و اميد به سلامت گريختن را برای او ايجاد کنی
60.و إن أبَوا فاسفح بهم: اگر تسليم نشدند، خونشان را بريز
61.خلِّي بين ...... و .........: ........ و ....... را تنها بگذار
62.أخبرني ما أنت صانعه: بگو چه میخواهی بکنی
63.أتَمضِي لأمر مولاک: آيا فرمان مولايت را انجام خواهی داد
64.خَسِأت يا ....: خفه شو، ای .....
65.تجمَّعَت نُذُر الشر في ....: ندای بدی در ....... جمع شد
66.وزّع قطعانه: دستههايش را توزيع کرد
67.بدأ يَزحَف نحو مخيّم الحسين: آرام آرام به اردوگاه حسين نزديک شد
68.إنک صائر الينا: تو به سوی ما باز میآيی
69.يا أُخَيَّتي: ای خواهر عزيزم
70.ما بدا لکم؟: شما را چه میشود
71.لاينبغي لنا إلا أن نعمل به: چارهای جز عمل به آن نيست
72.لا مَناصَ من المواجهة: راهی جز رودررويی نيست
73.تتصور البلاء قبل حلوله: بلا را قبل از آمدنش تصور میکنی
74.کانت لوعتها ظاهرة و عبرتها لاتجفّ: سوز قلبش ظاهر بود و اشکانش خشک نمیشد
75.تَعَزَي بعزاء الله: به تسلّی الهی خود را آرامش ببخش
76.لاتَشُقّي عليّ جيباً: به خاطر من گريبان چاک نکن
77.لاتَخمِشي عليّ وجهاً: برای من صورت خود را مخراش
78.من شدة ما ألمّ به من تعب الطريق: از شدت خستگی راه که او را آزرده است
79.هَلُمّي لزيارته: بيا به ديدارش برويم
80.فانطلقوا في حلّ: با کمال راحتی برويد
81.ليس لي عليکم من ذِمام: من شما را سرزنش نمیکنم
82.ذَروني و هؤلاء القوم: مرا با اين قوم تنها بگذاريد
83.نَکسِر في صدورهم رماحنا و سيوفنا: نيزهها و شمشيرهايمان را در سينهايشان میشکنيم
84.انقَضَت ليلة الهدنة: شب آتشبش به پايان رسيد
85.بَزَغَ فجر ذلک اليوم الرَهيب: سپيدهدم آن روز وحشتناک دميد
86.تقلّد سيف أبيه: شمشير پدرش را به خود آويخته بود
87.يُعَبِأُ جيشه: ارتشش را ساماندهی میکرد
88.تُطِيح الأيدي:دستها را میافکند
89.أبی ذلک: از آن سرپيچی کرد
90.إن أمرک مريب: مسألهات شکبرانگيز است
91.مارأيتک في موقف مثل موقفک قطّ: هرگز تو را در هيچ موقعيتی اينچنين نديدهام
92.لقد أفلت من بين أيدينا: از چنگمان گريخت
93.کَفُوءاً لقتالهما: برای جنگ با آنان کافی است
94.قاتِل دون الطيبين: در پيش روی پاکان بجنگ (و از آنان دفاع کن)
95.انهم فُرسان المصر: اينها سواران شهرها هستند
96.هيا تراجعوا: زود باشيد بازگرديد
97.عزّ عليّ مصرعک: کشته شدن تو برايم سخت است
98.أو لم نحارب القوم من أجل إقامة الصلاة: آيا ما برای برپاداشتن نماز نمیجنگيم
99.يتوقَّعون قُدومکم إليهم: منتظر آمدن شما هستند
100.ذُودُوا عن حرم رسول الله: از حريم رسول خدا دفاع کنيد
101.دعني أقاتلهم: اجازه بده بجنگم
102.والَهفَاه: ای دريغا، وا اسفاه
103.سوف أجلبه لکم حالاً: برايتان میآورم
104.لاتجعلوه يصل إلی الماء: نگذاريد به آب برسد
105.لم يَذُق الماءَ منذ ثلاثة أيام: سه روز است که طعم آب را نچشيده است
106.علیمَ تقاتلوني: بر اساس چه جيز با من میجنگيد
107.نقاتلک بغضاً لأبيک: از سر دشمنی با پدرت با تو میجنگيم
التماس دعا